ما مست شقایقیم چون محدودیم دلخوش به دقائقیم چون محدودیم
خورشید رها ستاره را می شمریم فریاد که :عاشقیم چون محدودیم
گدا
از حق ؛چو اعتبار؛گدا بی خبر کند یا رب مباد که گدا معتبر شود
خرمی جاودان
این طبیعت سبزی اش یک ان و بیش خرمی کن جاودان در جان خویش
بلایا
الا انسان بلایا گِل کند گُل شقاوت تا سعادت را زند پل